به گزارش شهرآرانیوز؛ برای دیدار دوستی قدیمی به خانه اش سری میزنم. پس از گذشت یک سال، حرفهای زیادی برای هم داریم. البته اگر پسر کوچولویش بگذارد. دفعه پیش، پسرش دوسال و نیمه بود و همه مدتی که من و دوستم مشغول صحبت بودیم، او کنار برادر بزرگ ترش بازی میکرد. ولی این بار تمام مدت به پای مادرش چسبیده است؛ حتی برای یک دقیقه هم رهایش نمیکند. چندباری سعی میکنم طرح رفاقت با فرزاد بریزم، ولی بی فایده است. هربار با گریه به مادرش بیشتر میچسبد. تعجب میکنم که چگونه آن بچه پُر شروشور این قدر ساکت و خجالتی و به مادرش وابسته شده است.
وقتی دراین باره با دوستم صحبت میکنم، متوجه میشوم همه چیز از تجربه ناخوشایند یک هفته جدایی اجباری او از پسرش آغاز شده است. زمانی که مادر مریم سکته میکند و او مجبور میشود بچهها را در خانه و نزد پدرشان تنها بگذارد و به شهرستان برود. پس از آن، فرزاد رفتارهایی را از خودش نشان میدهد که تا پیش از آن سابقه نداشته است. مریم همه را روی حساب دلتنگی پسرش میگذارد و اجازه میدهد وابستگی و اضطراب فرزاد هرروز بیشتر از قبل شود؛ مشکلی که حالا برای خودش هم دردسرساز شده است تا آن اندازه که فرزاد حتی هنگام دست شویی رفتن مادر هم مضطرب میشود.
اضطراب حسی است که همه ما در زندگی آن را تجربه کردهایم یا میکنیم ولی گاهی این حس حالتی بیمارگونه به خودش میگیرد و زندگی را مختل و نیاز به اقدامات درمانی پیدا میکند. مسئلهای که نادیده گرفتنش میتواند فرد را برای همیشه درگیر پیامدهای آن کند. کوچک و بزرگ هم ندارد. باوجود این در کودکان از اهمیت بیشتری برخوردار است، چون میتواند آینده آنها را تحت الشعاع خودش قرار دهد. امروز با کمک دکتر حسین کدخدا، روان شناس حوزه کودک و نوجوان، قدری درباره موضوع اضطراب کودکان صحبت میکنیم.
اضطراب نوعی هیجان است که همه آن را در زندگی تجربه میکنیم و درحد معمولش برای بقا و پیشبرد کارها ضروری است؛ برای نمونه، کمی اضطراب برای شب امتحان لازم است و ما را به تکاپوی بیشتر وامی دارد، ولی اگر همین اضطراب، شدید و از کنترل خارج شود، به گونهای که عملکرد ما را با اختلال روبه رو کند و سبب آشفتگی درونی شود، دیگر طبیعی و سازنده نیست و یک اختلال به حساب میآید؛ البته بیماری نیست.
کودکان هم مانند بزرگ ترها دچار اضطراب میشوند. اگر این اضطراب و نگرانی هرازگاهی و در شرایط و موقعیتهای جدید اتفاق بیفتد، مانند زمانی که برای نخستین بار میخواهند به مهد کودک بروند، طبیعی است ولی اگر هرروز اتفاق بیفتد و بر ذهن و رفتار آنها اثر منفی داشته باشد، به گونهای که فعالیتهای آنها را مختل و از قرار گرفتن در موقعیتهای اجتماعی جدید مانند مدرسه هراسانشان کند، اختلال اضطراب محسوب میشود.
اضطراب در کودکان با نشانههای مختلفی خودنمایی میکند. کودک مضطرب میتواند یک یا چند نشانه گفته شده را هم زمان با هم بروز دهد یا اضطرابش با نشانههای دیگری همراه باشد.
در یک دسته بندی کلی اختلال اضطراب در کودکان را میتوان به انواع مختلفی تقسیم کرد.
کودک در انجام کارهای روزانه اش دچار اضطراب میشود و تسلط کافی بر آنها را ندارد، مانند رفتن به مدرسه و انجام تکالیف.
دراثر جدا شدن کودک از خانه، والدین، دوستان یا افرادی که با آنها ارتباط عاطفی خاصی دارد، اتفاق میافتد.
ترس از رویارویی با افراد غریبه، قضاوت شدن، ناتوانی در انجام کارها و وظایفی که در جمع برعهده دارد، مضطربش میکند.
به شکل حملههای اضطرابی ناگهانی خودش را نشان میدهد و بیشتر هم در نوجوانان دیده میشود.
کودک به شکل کاملا انتخابی در محیطهای ناآشنا که برای او اضطراب آور است، صحبت نمیکند و خاموش میماند.
کودک در برخورد با یک موقعیت، شیء یا موجود زنده، ترسی هراس گونه و فزاینده از خود بروز میدهد، مانند ترس از حیوانات یا وسایلی مانند آسانسور.
مادران بیشترین تأثیر را بر رفتارهای اضطرابی کودکان دارند. واقعیت این است کودکی که به مادر خودش اعتماد نکند، بعدها به دنیا هم اعتماد نخواهد کرد و فرد همیشه مضطربی بار خواهد آمد. نتایج بررسیهای پژوهشگران در این حوزه نشان میدهد زمانی که مادر به کودک شیر میدهد، اگر آرامش لازم را داشته باشد و بدون نگرانی و عجله، کودکش را در بغل بگیرد و با ناز و نوازش به او شیر بدهد، حس اعتماد و آرامش را در او نهادینه خواهد کرد. ازاین رو، این کودک کمتر در آینده مضطرب و نگران خواهد شد.
اگر اضطراب کودک شدید، مداوم و پایدار باشد و سبب اختلال در فعالیتهای روزمره او شود. همچنین اگر بیشتر از ۶-۷ ماه طول بکشد، لازم است که با یک مشاور یا روان شناس کودک و نوجوان صحبت کنیم.
خیلی مهم است که در برخورد با مشکلات چه رویکردی درپیش بگیریم و آن را به بچهها هم آموزش بدهیم، ولی آنچه باید بدانیم، این است که مشکلات یا حل شدنی هستند یا کنترل شدنی. در ادامه به برخی از راهکارهایی که به کاهش اضطراب در بچهها کمک میکند، به صورت گذرا اشاره میکنیم: